
مرد برای خودش خودنویس خریده بود. پس از آن که چندین بار امضاء خود را روی یک برگ کاغذ ترسیم کرد و سپس حروف اول و آخر اسمش و نیز آدرسش و بعدش چند خط موج دار و آدرس پدر و مادرش را هم روی همان کاغذ به قلم آورد، کاغذی جدید برداشت، با دقت تایش کرد و رویش نوشت: « این جا برایم زیادی سرد است.» و بعد نوشت: « میروم به امریکای جنوبی.» بعد نوشتن را رها کرد، درِ خودنویس را بست، با دقت به کاغذ نگاه کرد و دید که جوهر یواش یواش خشک و پر رنگ می شود. در نوشت افزارفروشی به او اطمینان داده بودند که رنگ جوهر سیاه خواهد شد. بعدش باز خود نویس را برداشت و خیلی با دقت اسم خودش را هم آن زیر نوشت: پاول
بقیه در ادامه مطلب...
:: موضوعات مرتبط: داستان و کتاب داستان کوتاه
:: برچسبها: داستان کوتاه داستان کوتاه پتر بیکسیل ترجمه کتایون سلطانی داستان سالوادور کتاب story short story book peter bichsel
